- در خور
- قابل
معنی در خور - جستجوی لغت در جدول جو
- در خور
- شایسته موافق مناسب لایق سزاوار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شایسته موافق مناسب لایق سزاوار
شایسته بودن لایق بودن
لایق و سزاوار
بسیار خوارشکم پرست شکم خواره شکمو بنده شکم شکم پرور پر خوار پر خواره اکول بلع بلعه مقابل کم خور
رد خور ندارد قطعی است حتمی است
آنکه همسرش پیش از وی فوت کند
حائز اهمیت، قابل، مناسب، مستحق
لایق، سزاوار، صالح
شایسته، سزاوار، لایق، اندرخور، شایگان، ارزانی، بابت، خورا، خورند، سازوار، شایان، صالح، فراخور، فرزام، محقوق، مستحقّ، مناسب، باب
قابل توجه
چیزی به خوردکسی دادن، گنجانیدن اقحام
سزاوار بودن لایق بودن شایسته بودن
قوی، نیرومند، سخت گرم
کسی که دارای خون کافی و وافی باشد مقابل کم خون، خون آلود. یا جگر و دلی پر خون. پر اندوه پر درد دردمند غمزده. یا صورت چهره رخ پر خون. افروخته گلگون. یا مژه چشم دیده پر خون. خونبار
شکم پرستی شکمویی شکم خوارگی پر خوراکی پر خواری گران خواری مقابل کم خوری
آنکه بسیار خورد پر خور
پر بیم و هراس ترسناک خطرناک مهلک، عظیم خطیر بزرگ
که خار بسیار دارد
ستمکیش پر ستم پر جفا ستمگر ظالم
تیزپر تیزرو، پرنده
نیکخوی
دیواری که در پیش در قلعه و محوطه خانه کشند، پرده ای که در پیش در خانه آویزند، درگاه
کسی که از خاندان و خانه خود آواره شده. بی خانمان آواره سرگردان خانه بدوش
در انجام در پایان عاقبت مقابل در آغاز
در اول اولا مقابل در آخر
در بین در میان در خلال (مکان زمان) : در اثنای راه. توضیح: لازم الاضافه است
بینوایی تهی دستی، گدایی کدیه سوال
در نگر فردید
گرفتار، مشغول، آغاز زد و خورد
نیازمند محتاج تهیدست
فقیر تهی دست، دون فرومایه، ارض زمین
دلیر شجاع، جنگجوی غازی جمع دلاوران